پنج‌شنبه , اکتبر 3 2024
defa
https://www.jetzt.de/gesellschaft/kopftuch-tragen-in-deutschland-hijabis-erzaehlen

چه کنم که در جامعه پذیرفته شوم؟ روایت چهار زن مسلمان آلمانی از برخورد جامعه آلمان با زنان محجبه

در جامعه آلمان چه در قطار و چه هنگام خرید – زنان با حجاب به طور سیستماتیک با رفتارهای متفاوت و تبعیض آمیز مواجه می شوند. در سال 2019، ناظر دین بنیاد برتلزمن نشان داد که مردم آلمان برای مسلمانان کمتر از پیروان سایر ادیان ارزش قائل هستند و کمی بیش از نیمی از پاسخ‌دهندگان غیرمسلمان نیز اظهار داشتند که اسلام را تهدید می‌دانند.

زنان جوان مسلمانی که در آلمان با حجاب هستند نیز در معرض این نگاه ها قرار دارند. در ادامه با تجربیات چهار نفر از زنان آلمانی آشنا می شویم..آنها می گویند که چرا حجاب دارند، حجاب چه معنایی برای آنها دارد و چه تجربیاتی به عنوان زن مسلمان در آلمان دارند.

ساتراله، 24 ساله، فولدا، در حال تحصیل در رشته مدیریت بازرگانی بین المللی

همیشه وقتی مردم دقیق تر از من می پرسند که چرا حجاب دارم بسیار خوشحال می شوم. زیرا اگر افراد بیشتری بدانند حجاب به چه معناست، دیدگاهی کاملاً متفاوت خواهند داشت. خیلی ها چیز زیادی از اسلام نمی دانند و تصور بدی از دین دارند، بنابراین حجاب من را با ظلم و ستم مرتبط می دانند. این یک مشکل بزرگ در آلمان است. عدم شناخت کافی در مورد یک موضوع خاص باعث ایجاد تعصب می شود. حجاب من همیشه بخشی از وجود من بوده است، زیرا در سنین پایین و کلاس پنجم تصمیم گرفتم آن را بپوشم. پدر و مادرم در ابتدا مخالف بودند زیرا فکر می کردند من خیلی کوچک هستم. آنها به من هشدار دادند که زندگی آینده من در آلمان تغییر خواهد کرد و چالش های کاملاً متفاوتی خواهم داشت. الان می فهمم چرا، چون حجاب به معنای مسئولیت هم هست. نشان دهنده اسلام است. من فردی بسیار برونگرا و زودباور هستم. با این وجود، اغلب مجبور می شوم به کامنت هایی مانند «ترولای روسری» یا «به کشورت برگرد» گوش کنم. منظور از پوشش با حجاب این است که زن به ظاهر یا زیبایی خلاصه نشود. اما متأسفانه من در اینجا به حجابم کاسته شده ام.»

کلارا، 27 ساله، لانگن، در حال حاضر در مرخصی زایمان

به عنوان یک مسلمان در آلمان، ابتدا متوجه می شوید که دنیا چقدر می تواند ظالمانه باشد.

 از زمانی که من با حجاب شده ام، مدام از من می پرسند که آیا اصلاً می توانم آلمانی صحبت کنم؟ سوالی که تا حالا نشنیده بودم.من در سال 2017 مسلمان شدم و با حجاب هستم. با حجاب دینم را و پیوندم را به خدا وصل می کنم. وقتی باحجاب شدم،دوستانی بودند که برای من خوشحال شدند و دیگرانی که واکنش منفی نشان دادند. اما من این را خصومت شخصی نمی‌دانم، زیرا می‌دانم حجاب برای آنها بیگانه است و هر چیزی که خارجی باشد آنها را می‌ترساند. مخصوصاً آلمانی‌هایی که در محیط من هستند از ظاهر من به شدت ناراحت هستند. برای من همیشه خنده دار است که دیگران بخواهند به جای من تصمیم بگیرند که چگونه احساس خوبی داشته باشم. بسیاری حجاب را مرتبط با خارجی ها می دانند. این به من نشان داد که شما فقط باید متفاوت لباس بپوشید تا جامعه آلمان به شما متفاوت نگاه کند و با شما متفاوت رفتار کند. مردم زود از دست من عصبی و به من خیره می شوند. یک بار با بچه هایم در زمین بازی بودم. زنی به من نزدیک شد و بعد گفت: «آیا اصلا آلمانی می‌فهمی چون شبیه آلمانی ها نیستی؟» بعد از آن از خودم پرسیدم: یک آلمانی چگونه است؟ و چه شکلی است؟ من آلمانی هستم و همیشه آلمانی خواهم بود، اما این بدان معنا نیست که نمی توانم مسلمان باشم.

در آلمان به عنوان یک باحجاب باید قدرت و اعتماد به نفس کافی برای زندگی داشته باشید. باید سعی کرد بی طرفانه به اسلام نگاه کرد، چون در واقع دینی صلح آمیز است: دین عشق به همه، نفرت به هیچکس.

مریم، 20 ساله، مونیخ، کارآموز طراحی مد و ارتباطات

«همه آنها زشت هستند.» – مجبور شدم این را از یک پیرمرد در S-Bahn بشنوم. انگار برایش بد نبود که من حجاب دارم ،پس من هم زشتم. اکنون می توانم ظاهر افراد خارجی را طبقه بندی کنم، شما بلافاصله می دانید که آیا یک نگاه تحقیرآمیز است یا نه. تکان دادن سر در گذر، خیره شدن ناهنجار و تحقیر معلمان در مدارس، به اعتقاد من این ها تجربیات معمول داشتن حجاب هستند. من برای اولین بار در دوران دبستان حجاب به سرکردم و می خواستم آن را امتحان کنم. مادرم روسری مرا برایم بست و به من اطمینان داد که می توانم به محض اینکه بخواهم دوباره آن را در بیاورم. اما احساس فوق العاده راحت بود و من بسیار خوشحال بودم. تا اینکه مدیرم مرا از کلاس بیرون کشید و خواست به من توضیح دهد که حجاب مخصوص خانم های مسن است و نیازی نیست موهای زیبای خود را بپوشانم. اما من به پوشیدنش ادامه دادم. در کلاس یازدهم طبق معمول در ایستگاه اتوبوس ایستادم. در مقابلم مردی دوچرخه سوار بود که چشمانش پر از نفرت بود. از ناکجاآباد به سمت من حرکت کرد، فریاد زد «لعنتی مسلمان» و درست جلوی من پیچید. آنقدر در شوک بودم که حتی نمی توانستم حرکت کنم. بعد از آن اغلب از دوچرخه سواران می ترسیدم و مدام از خودم می پرسیدم آیا ممکن است دوباره برای من این اتفاق بیفتد. من بیشتر فردی محجوب هستم، بنابراین برای خیلی ها هدف راحت تری هستم. شما به عنوان یک باحجاب روزانه مورد تبعیض قرار می گیرید. در چنین لحظاتی باید از خود دفاع کنی وگرنه این افراد عادت می‌کنند با دیگران اینطور رفتار کنند.»

سگا، 22 ساله، بیلفلد، دانشجوی رشته حقوق تجارت،

برای قبولی در جامعه آلمان چه کار دیگری باید انجام دهم؟ متاسفانه من جوابی برای آن ندارم. من می توانم زبان آلمانی را روان صحبت کنم. من مدرسه ام را تمام کردم و مشغول درس خواندن هستم. با وجود این مورد قبول جامعه آلمان نیستم و باید گوش کنم که مردم از الفاظی مانند «عوضی باحجاب» استفاده می کنند. وقتی صحبت از فمینیسم می شود، همه را شامل می شود به جز زنان. من باید برای کارآموزی به 80 موسسه حقوقی مراجعه کردم اما از اکثر آنها اصلاً پاسخی دریافت نکردم. من سه بار رد شدم، چنین تجربیاتی ترس من را برای آینده تقویت می کند. واقعا پیدا کردن کار سخت است. قبل از درخواست برای یک دوره، همیشه از خودم می پرسیدم: آیا می توانم در این صنعت شغلی پیدا کنم؟ همیشه در مدرسه نمایش های زیادی وجود داشت: درباره من، حجاب و پدر و مادرم. حتی اداره رفاه جوانان هم آنجا بود. اولش دلم گرفته بود، می خواستند مطمئن شوند پدر و مادرم مرا نزنند و مجبورم نکنند. تا آخرین روز مدرسه باید خودم را با حجاب توجیه می کردم. من به قیافه ها و واکنش ها عادت کرده ام. آنقدر اتفاق می افتد که دیگر برایم مهم نیست. با این حال، برخی موقعیت ها در ذهنم می ماند: یک بار مردی جلوی من آب دهان انداخت و پر از نفرت به صورتم گفت: «عوضی با حجاب». یک بار پیرزنی سعی کرد با عصای خود به من ضربه بزند و به من توهین نژادی کند. و آیا می دانید غم انگیزترین چیز در کل وضعیت چه بود؟ هیچ کس به من کمک نکرد و من همیشه این احساس را دارم. نژادپرستی اینجا در آلمان نفرت انگیز است. از یک طرف گفته می شود که خارجی ها به اندازه کافی ادغام نمی شوند و به هزینه دولت زندگی می کنند و اگر موفق شویم، می گویند شغل را از دیگران گرفته ایم. من معتقدم که تقریباً هر خارجی می‌تواند داستانی درباره تجربه‌های نژادپرستی برای او تعریف کند. من آن را غمگین می دانم. چه کسی دوست دارد در چنین جامعه نفرت انگیزی زندگی کند؟ ما به تحمل و پذیرش بیشتری نیاز داریم. در مورد مذهب و تبعیض ناشی از آن باید بیشتر گفت. برای من مهمترین هدف عادی سازی و پذیرش زنان با حجاب است.»

لینک گزارش:

https://www.jetzt.de/gesellschaft/kopftuch-tragen-in-deutschland-hijabis-erzaehlen

Check Also

کاهش امید به زندگی در آلمان نسبت به سایر کشورهای غرب اروپا

میانگین امید به زندگی در آلمان کاهش یافته و مردم این کشور به طور متوسط، …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *